بر شانههای غول یا چند خطی در باب اینکه چرا باید نظریه بازیها آموخت
بر شانههای غول یا چند خطی در باب اینکه چرا باید نظریه بازیها آموخت...
جنگ یا به عبارت متمدنانهاش، رقابت شاید مهمترین و نخستین مفهومی ست که هر جانداری روی این کره، کمی پس از تولد بالاجبار آن را میآموزد و باید که بیاموزد. اهمیتش تا به آنجاست که جهان برای نیاموختن یا بد آموختن این درس، فقط یک تنبیه دارد و آن نابودی ست… به نظرم هراکلیتس، این بزرگزادهی مردمان اِفِسُس و فیلسوف تاریکاندیش قبل سقراط، جایی میگفت که جنگ عین عدالت است. یعنی جهان چیزی را تنها به شما میدهد که منطبق با ابعاد توانایی شما باشد. این شاید بیشتر تجسمی از دنیای حیوانات را تداعی کند. در همین لحظه که این کلمات نوشته میشوند میلیونها موجود توسط میلیونها شکارچی شکار میشوند؛ در آسمان بین پرندگان، در زمین بین حیوانات، حشرات، گیاهان، در اقیانوس و دنیای آبزیان، در سطح موجودات میکروسکوپی، میکروبها، باکتریها و ویروسها و… روی این کره پیدا کردن یک پرسپکتیو که در آن رقابت جریان نداشته باشد بسیار مشکل، ولو ناممکن مینماید.
تصور میکنید در جنگل آدمیان وضع به سامانتری حکم فرماست؟ نه! فقط رقابتهای سختتر و پر تعدادتر، بارها پیچیدهتر و زیرکانهتری وجود دارد. از صبح که بیدار میشوید درست وسط یک مغلمهای از رقابتها چشمهایتان باز می شود. تا زیر کتری را روشن میکنید وسط میدان رقابت هستید. از بهای مصوب شده برای حاملهای انرژی که خود نتیجه رقابت بین n نهاد و فرد است، شرکتهایی در رقابتهایی دیگر حریفانشان را شکست دادهاند تا استخراج گاز از میادین گازی را به دست آورند، کشورهایی که در برداشت گاز از این میادین مشترک در سطح دیگری دارند میجنگند، کارگرانی که در پالایشگاهها کار میکنند و در قالب اتحادیهها و سندیکاها یک بازی همکارانه را طراحی کردهاند و با شرکتهای مذکور بر سر میزان حقوق و مزایا می جنگند، کسانی که مناقصههای خطوط انتقال را در رقابتهایی بردهاند و کشمکشی بین کسانی که خواستار حذف سوختهای فسیلیاند و کسانی که مخالف این دیدگاهاند... تا میخواهید برند محبوب قهوهیتان را بردارید میبینید که این قهوهی کوچک نوک کوه یخی ست که از دریای جنگها بیرون زده. چطور شد که شما این مارک را انتخاب کردید؟ این انتخاب توسط شما نتیجهی هزاران رقابت این تولیدکننده با بقیهی تولیدکنندگان است. رقابتهایی از انتخاب واریتهی گیاه و از عرض جغرافیایی مزرعه و نرخ دستمزد کارگرها شروع میشود تا به تبلیغات، قیمتگذاری، مانیتورینگ بازار و… می رسد! روی هر کدام از این کلمات که دست بگذارید، خود دری میگشاید به دنیایی از رقابتهای دیگر!
به راستی وقتی بیدار میشوید احساستان چیست؟ آیا در بهشت هستید یا در جهنمی پر آشوب؟ پاسخ بستگی به این دارد که شما چه سطحی از توانایی را برای رقابت دارید. اگر فردی باشید که در عمدهی رقابتها پیروزید، آنگاه حس یک پوکرباز قهار را خواهید داشت که گذرش به وگاس افتاده!!!
اما اگر در هر رقابتی ببازید، اگر در رقابتهای شغلی جا بمانید، اگر رقیب عشقیتان شما را شکست دهد، اگر گاه و بیگاه افراد سودجو فریبتان دهند، اگر بیدستاورد و پوچ باشید و بهقول فروید زندگیتان تداوم آرزوهای ناکام شود، صد البته که دنیا جهنمی خواهد بود با نهایت ظرافت.
جمعی از ذهنهای بزرگ جهان دغدغهشان این بود که چطور میشود در رقابتها شکست نخورد یا بهترین تصمیم در فضاهای رقابتی را چگونه تشخیص میتوان داد که در نهایت منجر به وجود آمدن شاخهای از علم شد به نام نظریهی بازی (گیم تئوری - Game Theory). این شاخه ابتدا بهخاطر اهمیت موضوعات در تصمیمات نظامی مورد استفاده قرار میگرفت، سپس وارد اقتصاد شد. اما ابزاری ست که از آن در هر رقابتی میتوان بهره جست.
شاید در موقعیتی مثل تعارض زندانیان اگر باهوش باشید بتوانید بعد از اندکی تأمل تصمیم بهینه را پیدا کنید اما کافیست که سطح بازی را اندکی پیچیدهتر کنیم، دیگر یافتن تصمیم بهینه چندان کار سادهای نیست. مثلاً بازی همزمانی که هر بازیکن در آن ۱۰ تصمیم غیر تکراری و غیر مغلوب دارد. در این جهان رقابت، خیلی از موقعیتها وجود دارند که تشخیص تصمیم صحیح در آنها به سادگی میسر نیست و به تنهایی اگر اتخاذ تصمیم کنیم، رفتهرفته جهان برایمان تبدیل به جهنم جانکاهی خواهد شد. رهیافتی برای جلوگیری از چنین سرنوشتی، استفاده از ماحصل تلاش ذهنهای بزرگ است، این یعنی همان ایستادن بر شانههای غول.
در یکتا ویژن سعی بر آن داریم که در حد بضاعت، مفاهیم این شاخهی نسبتاً نو پا را کمی تشریح نموده و آموزش دهیم.
به امید اینکه اندکی جهان، جای قابل تحملتری شود.
