منوی اصلی
ثبت‌نام در سایت
ورود به سایت

تحلیل بحران آب به وسیله‌ی نظریه‌ی بازی‌ها

   در این نوشته‌ی کوتاه می‌خواهیم بررسی کنیم چگونه نظریه‌ی بازی‌ها به ما در مواجه با یک شرایط بحرانی کمک می‌کند.
در بستر زمان، بی‌شمار بازی به طور همزمان در حال انجام اند. اگر یک لحظه از مانیتور کردن این فضا و شرایط تودرتویش دست بکشیم یا اگر آن قدر باهوش نباشیم که بدانیم به چه چیزهایی باید نگاه کنیم یا چگونه برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری نماییم، عملاً بر لبه‌ی نابودی ایستاده‌ایم.

بحران آب و خشکسالی

   برای مثال بحران آب را در نظر بگیریم. کشوری مثل ما که در عرض جغرافیایی‌ای قرار گرفته که مستعد خشکسالی ست و اقلیم کم باران دارد، رفته‌رفته به خاطر وضعیت آب و هوایی، سوء مدیریت یا برداشت بی‌رویه از منابع آب‌زیرزمینی و  یا هر دلیل دیگری با بحران مواجه می‌شود. خب حالا که یک بازی بزرگ شروع شده، به سراغ بحرانی‌ترین استان می‌رویم، مثل استان x. شروع می‌کنیم به جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ی مردم این استان. می‌بینیم که a درصد از مردم کشاورز اند، b درصد دامدارند و c درصد شغل‌هایی مرتبط با این دو دارند. در مجموع k درصد از جمعیت، جریان درآمدی خود را به طور مستقیم از آب تهیه می‌کنند. از بین این k درصد با بررسی‌های آماری مشخص می‌شود که چه درصدی مجبورند به خاطر دلایلی در شهر بمانند و چه درصدی چنین الزامی را ندارند. خب این افراد چون به لحاظ تحصیلی و مهارتی کاری جز کشاورزی یا دامداری نداشته‌اند و به دلیل میانگین سن بالا یا نیاز مبرم به تأمین هزینه‌های زندگی فرصتی برای تحصیل یا یادگیری فن نیز ندارند.

بحران آب و خشکسالی


   اگر بیاییم برای این جامعه، شرایط را مدل کنیم و برای این افراد مجموعه‌ی استراتژی‌هایشان را تعریف کنیم، می‌بینیم که در شرایط بحران این‌ها چه تصمیماتی می‌گیرند. احتمالاً یک جریان مهاجرتی به شهرهای بزرگ که نیاز کارگری در آن‌ها بالاتر است شروع می‌شود. این افراد مهاجر که در بررسی آماری مشخص شده بود از طبقه‌ی ضعیف جامعه هستند وارد یک بازی دیگر در شهر بزرگ می‌شوند. به خاطر وضعیت مالی، به لحاظ موقعیت اِسکان و قدرت خرید، در حاشیه شهر ساکن می‌شوند. چون شرایط بحران پایاست جریان مهاجرت قطع نمی‌شود، مدام به حاشیه‌های شهر اضافه می‌گردد.

   در یک موقعیت دیگر، این افراد وارد بازی کارگر – کارفرما می‌شوند. به دلیل سیل مهاجرت که تعداد این نیروی کار بی‌مهارت را مدام اضافه می‌کند، کارفرماها در یک وضعیت برتر در بازی اولتیماتوم گیم قرار می‌گیرند. این یعنی میزان دستمزد و خدمات پوششی را برای افراد مهاجر مینیمم می‌کنند؛ یعنی دستمزد برابر با مارجینال کاست.
   از طرفی در یک بازی موازی، سرعت گسترش حاشیه‌های شهر هم‌وزن بودجه و توان مدیریتی آن نیست که احتمالاً خروجی‌اش این است که کیفیت زندگی در این مناطق با شتاب پایین می‌آید. زیرساخت‌های شهری مثل شبکه‌ی فاضلاب، شبکه‌ی برق، شبکه‌ی انشعابات آب و… نمی‌تواند با این سرعت بسط پیدا کنند. از دیگر سو بافتی غیر استاندارد، خیابان‌هایی غیر اصولی، ساختمان‌هایی به شدت ضعیف و پر خطر شروع به پدید آمدن می‌کنند که به شدت آسیب‌پذیرند و متأسفانه تراکم جمعیت در این بافت بارها بیشتر از تراکم در دیگر مناطق است.

حاشیه‌نشینی در شهرها

   برگردیم به بازی کارگر – کارفرما. وقتی کارفرما میزان حقوق را به اندازه‌ی مارجینال کاست در نظر می‌گیرد یعنی هیچ هزینه‌ای برای پس‌انداز و … در نظر نمی‌گیرد و از آن‌جایی که شرایط زندگی هزینه‌های دیگری را نیز به این افراد تحمیل می‌کند، درآمدی برای پاسخگویی به آن‌ها وجود ندارد. اما این‌ افراد چگونه باید این هزینه را تأمین کنند؟

   حال یک گیم دیگر شروع به رخ دادن می‌کند. افرادی که در این موقعیت قرار می‌گیرند چه مجموعه‌ای از انتخاب‌ها دارند؟ وقتی برایشان این مجموعه را تعریف می‌کنید می‌بینید که خروجی بازی این است که این افراد آهسته آهسته به خاطر جبر شرایط از کادرهای قانون خارج می‌شوند و شهر پتانسیل بی‌قانونی دارد. هزینه و فشار بر نیروی‌های انتظامی و سیستم قضایی شهر افزایش می یابد. این خود یک شرایط دیگر را در فضای تصمیم‌گیری سازمان‌های متولی ایجاد می‌کند که در گذر زمان این شرایط تشدید می‌شوند. یعنی اختصاص بودجه بیشتر به دسته‌ای از مسائل، درگیر کردن نیرو و امکاناتی که شاید باید در جای دیگری صرف می‌شد که این خود به معنای شروع یک جریان دامنه‌دار از وقایع دیگر است.

   حال در یک بازی دیگر که طبیعت هم به عنوان یک بازیکن وارد بازی می‌شود، ممکن است بلایی مثل زلزله برای این منطقه اتفاق بیفتد. به راحتی می‌توان حدس زد این بافت‌ها حول شهرها باعث چه ابعاد فاجعه‌آمیز می‌شوند که در صورت وقوع زنجیره‌ای از مسائل دومینو وار یکی پس از دیگری شروع به اتفاق افتادن می‌کنند. افراد آسیب‌دیده، منطقه‌ی ویران شده و… که باز نیازمند بودجه و توجه و امکانات است.
   از طرفی این تغییرات چگونه فضای حاکم بر اقتصاد را عوض می‌کند و چه تأثیری بر تولید ناخالص ملی، ارزش پول و نرخ ارز می‌گذارد که خود باعث فیدبک به این فضا می‌شود. هزینه‌ی مواد اولیه افزایش می‌یابد و قدرت خرید باز کم و کم‌تر می‌شود. از سوی دیگر جریان مهاجرت شدت می‌گیرد و این سیکل معیوب سرگیجه‌وار می‌چرخد و فشار این نقص کارکرد بر ارکان مختلف بیش‌تر می‌شود.

   بیاییم کمی دیدمان به قضیه را گسترده کنیم. کشورهای دیگری وجود دارند که در سطحی دیگر کشور ما با آن‌ها در چندین گیم در حال بازی ست. وقتی شرایط بحرانی ست آن‌ها تصمیماتشان را به گونه‌ای می‌گیرند که بیش‌ترین امتیاز را در مراوداتشان در صحنه‌ی بین‌المللی از کشور بحران‌زده بگیرند، یا کشورهایی که دشمنی با کشور بحران‌زده دارند، شروع به برنامه‌ریزی برای صدمه زدن به آن با متدهای تأثیرگذارتر می‌کنند. مثل تغییر قراردادها در مورد آب مرزی و….
   خب حالا که این همه اتفاق به طور همزمان می‌افتند چه برنامه‌ای باید داشت؟ نظریه بازی‌ها به ما می‌گوید چه برنامه‌هایی ما را به چه آینده‌هایی می‌برند. قبل از این‌که در عمل طرح‌ها و برنامه‌ها را بررسی کنیم نتایج را در دنیای واقعی به ما نشان می‌دهند. راه‌حل‌ها باید در تمام موقعیت‌ها تعادل را برقرار کنند.

   پیچیدگی موقعیت‌هایی که در بستر زمان روی هم می‌افتند و تعداد این وضعیت‌ها، پارامترهایی که باید به آن‌ها توجه شود این قدر زیاد است که ذهن ما بدون کمک از نظریه بازی‌ها، ریاضیات، برنامه‌نویسی و کامپیوتر بسیار دشوار بتواند بهترین تصمیمات و کاراترین برنامه‌ها را تشخیص دهد. با هر تصمیمی زنجیره‌هایی از اتفاقات پیوسته شروع به وقوع می کنند. هر کدام بر بقیه تأثیر می‌گذارند. درک عمق پیچیدگی این فضا و مهم‌تر از آن دیدن آینده‌ی تصمیمات در این چرخه‌های سرگیجه‌آور با توسل به تکنولوژی و دانش‌های روز دنیا خصوصاً نظریه بازی‌ها، میسر و شدنی است.

 

Yekta Vision
هادی نیکو


دیدگاه‌ها


برای ارسال دیدگاه باید عضو سایت باشید.


هنوز دیدگاهی ثبت نشده است. شما می‌توانید اولین دیدگاه را ارسال کنید.