استفاده از نظریه بازیها برای کشف و تحلیل ماجرای یک جنایت
بیایید کمی ذهنمان را باز کنیم و اندکی تخیلمان را گسترش دهیم. تصور کنید که یک کارآگاه هستید و جنایتی مثلا یک قتل رخ داده. سؤال این است که دانش نظریه بازیها میتواند به کشف و تحلیل ماجرای قتل کمک نماید؟
برای سادگی چند پیش فرض را در نظر میگیریم تا شرایط محدودتری را بررسی کنیم (توجه کنید اگر این شروط را نگذاریم باز هم میشود مسئله را تحلیل کرد. با رویکردهای نظریه بازیها لیکن فعلا به این موضوع نمیپردازیم.)
۱) قتل عمدی بوده و بر اثر اتفاق رخ نداده است. به این معنا که قاتل (یا قاتلین) فعل قتل را انتخاب کردهاند. (یا در بیان نظریه بازیها فعل قتل یک حرکت فردی بوده)
۲) تمام افراد دخیل در جنایت (کسانی که رفتارشان مؤثر بوده در رخ دادن یا در پیدا شدن و کشف هویت قاتل یا قاتلین) افراد باهوشی هستند (Rational). به چه معنا؟ به این معنا که رفتارشان در جهت بیشینه کردن مطلوبیتشان است و این هوشمندی یا Rationality به اصطلاح Common Knowledge است، یعنی هر فرد از این افراد میداند که دیگران باهوشاند و می داند که دیگران میدانند که او میداند که دیگران باهوشاند.
با وجود این دو فرض میتوان به سوال ابتدای بحث پاسخ بلی داد. اما چگونه باید عمل نمود؟
بعد از جمعآوری اطلاعات و سرنخها تمامی سناریوهای احتمالی را گردآوری و مدون مینماییم. (مثلا قتل به دلیل قضیه a که یک قضیه شغلی بود رخ داده و این موضوع یک بحث کاری بوده) در اینجا ما به دنبال Strategic Situation هایی میگردیم که قتل مقتول یک Action در آن فضا محسوب میشود.
در قدم بعد که از این جای بحث وارد قلمرو نظریه بازیها میشویم، میآییم و این سیکل ساده را برای هر Strategic Situation پیش میگیریم.
یعنی ابتدا مسئلهی دنیای واقعی را به مسئلهی دنیای ریاضی تبدیل مینماییم، یا سادهتر اگر بخواهیم عنوان کنیم شرایط را مدلسازی ریاضی کرده و بعد به سراغ حل این مدل میرویم. از آنجایی که ما با موقعیت استراتژیک سر و کار داریم و ابزار ما نظریهی بازیهاست، Strategic Situation را به صورت Game مدل میکنیم. (بخاطر اینکه بحث، بیدلیل پیچیده نشود وارد تعریف و ارکان Game نمیشویم.)
بنا به طبیعت موقعیت استراتژیک Game را به یک فرم استاندارد Represent مینماییم. حال بر اساس این فرم، به سراغ concept های حل این موقعیتها میرویم که از سنخ تعادلاتاند. تنها سناریویی که انطباق با واقعیت دارد، از بین تمام سناریوهای ممکن، آن سناریویی ست که در آن قتل مقتول یک تعادل را به وجود میآورد.
البته لازم به تذکر است ما خیلی کلی این بحث را دنبال نمودیم و تحلیل مدلسازی فضا را بسط ندادیم، مثلا اینکه امکانهای تبانی شاهد یا شاهدین با قاتل و بررسی مسئله به عنوان Coalitional Game، یا شرایط استراتژیکی را که در نحوه بازجوییها و یا اظهارت شاهدین، یا احتمال پاپوش برای فرد بیگناه و... وجود دارد، مورد گفتگو و مداقه قرار ندادیم. هر چند که در قالب این سطور کوتاه امکانی هم برای بحث در موارد پرشمار فوق نبود. از دیگر سو آنچه که تا اینجا گفته شد تنها ایدههایی برای نگاه به این سنخ از مسایل از نظرگاهی متفاوت بود.
در یک بررسی اصولی بهتر است پس از اتمام بحث، نتایج تحلیل تئوریک را با رخدادها و حوادث دنیای واقعی بسنجیم، چرا که هر دو باید همخوان و همراستا باشند.
اگر ایدهها یا بررسی مسئلههای این چنینی از این زاویه و نگاه ریاضی باعث محدودتر و دشوارتر شدن شکلگیری افعالی مجرمانه شوند یا بیگناهیِ بیگناهانی را مکشوف نمایند، فارغ از بحثهای تخصصی، موجب التذاذی مضاعفاند و شاید ریاضی هنوز خدمات بزرگ خود را به جامعه انسانی ارائه نکرده است.
